یه امشبو بزار عاشق بمونیم
عاشق چیو نمیدونم
فقط یه حسی توی بدن ادم چرخ میزنه
شایدم الان از زندگی خوشممیاد
شاید فقط متنفر نبودن حس خوبی بهم داده
شاید یه وقتایی یه چیزایی ریزی به چشمت میاد توی اسمون تاریک شب
شاید چراغای روشن شهر شاید بادی که از پنجره ماشین میخوره به صورتت
شاید یه اهنگ که معنیشو هم حتی نمیفهمی
شاید یه زبون دیگه
ولی هرچی که هست قشنگه
بلاخره باید از یه جایی شروع کرد
هربار خواستم شروع کنم و بنویسم وثبتش کنم تا حافظم پاکش نکنه،مثل همیشه یه کار دیگه پر رنگ تر میشد و اولویت پیدا میکرد
تا میومدم سراغ خودم،باز قهر کرده بود و همه چیزو پاک کرده بود و مثل همیشه،پشتمو کرده بودم به خودم و دهن کجی میکردم
ولی خب باید از یجایی شروع کنی
بجای قهر کردن ببینی چته
الان نمیدونم چطوریم
ساعت ۵.۲۳ فقط میدونم یه چیزی توی دلم میلوله و نیمچه ارامشمو گرفته و مثل همیشه اروم و قرار واسم نذاشته
درباره این سایت